امیدوارم لحظات خوبی در این وب سایت داشته باشید .....

پایان قصه
نویسنده : من... تاریخ : یک شنبه 15 بهمن 1391

پایانی برای قصه نیست...چرا که نه گوسفندان عاقل میشوند و نه گرگها سیر...



امتحان عشق
نویسنده : من... تاریخ : یک شنبه 15 بهمن 1391

 

در جلسه ی امتحان عشق...

من مانده ام و یک برگ سفید!

یک دنیا حرف نا گفتی و یه بغل تنهایی و دلتنگی...

                                                دل من در این کاغذ کوچک جا نمیشود!

در این سکوت بغض آلود، قطره ی کوچکی هوس سرسره بازی مکند!

وبرگه ی سفیدم...

عاشقانه قطره را در آغوش میکشد...

عشق تو نوشتنی نیست...

در برگه ام کنار آن قطره...

یک قلب کوچک میکشم...

وقت تمام است برگه ها بالا...



نباید شروع میشد...
نویسنده : من... تاریخ : جمعه 13 بهمن 1391

گاهی خراب کردن پل ها چیز بدی نیست...چون باعث میشه نتونیم به جایی برگردیم که از همان اول نباید شروع میکردیم...



وقتی دلت گرفت
نویسنده : من... تاریخ : جمعه 13 بهمن 1391

وقتی دلت گرفت...وقتی غمگینی...وقتی از زندگی سیری...حواستو جمع کن چون برای آدما طعمه ی خوبی هستی...



تماشا
نویسنده : من... تاریخ : جمعه 13 بهمن 1391

یه وقتایی در زندگی میرسه که باید دستت رو بزنی زیر چونتو جریان زندگیتو فقط تماشا کنی...



مترسک
نویسنده : من... تاریخ : چهار شنبه 4 بهمن 1391

 مترسک اینقدر دستهایت را باز نکن...

کسی تو را در آغوش نمیگیرد...

ایستادگی تنهایی می آورد...



قیمت
نویسنده : من... تاریخ : چهار شنبه 4 بهمن 1391

محکم ترازآنم که برای تنها نبودنم،آنچه که اسمش را غرور گذاشته ام برایت به زمین بکوبم...احساس من قیمتی داشت که تو برای پرداخت آن فقیر بودی...





.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.




تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به L O V L Y S مي باشد.